برخی آقایان اعلام حمایت از فلسطین کردند: در روزی که فلسطین، بعد از یازده روز مقاومت پیروز شده، و در مسجدالاقصی جشن دائمی گرفت. اینان چگونه فکر می کنند؟ در مقالاتی که در روزنامه جهان اسلام، زیر عنوان تحلیلگران سیاسی کیستند؟ این موضوع را در سی سال پیش گفته بودم: تحلیل گران سیاسی سه دسته هستند: گذشته نگر، روزمره، و آینده نگر. کسانی که دیر از خواب بیدار می شوند معمولا گذشته نگر هستند. آن هم بر دودسته است: گذشته نگری که برای آینده عبرت می گیرد. و گذشته نگری که فقط افسوس می خورد. بیشتر منظور ما همین است. آنها در گذشته زندگی می کنند، ولو اینکه تاریخ را هم ندانند و یا استاد تاریخ هم نباشند.
گذشته میتواند: گذشته دور(باستان گرایی) گذشته میانی(ملی گرایی) و گذشته نزدیک(لیبرالیزم) باشد. کسانی که در گذشته بسیار دور سیر می کنند ممکن است باستان شناس نباشند، یا چنین نیست که همه بخواهند باستانشناسی بکنند. بلکه برای مبارزه با زمان حاضر این روش را انتخاب می کنند. و غالبا هم دلیل انتخاب این روش، نامفهوم بودن اسناد است. زیرا میتوانند هرطور که خواستند آن را مطرح کنند. مثلا کسانی که به قبل از اسلام افتخار می کنند، معمولا جاهلی یا طرفدار زمان جاهلیت نام دارند. آنها هرطور که بخواهند، گذشته را تصویر می کنند. مثلا با اینکه قوم بنی اسرائیل، در شرایط سختی بودند و موسی آنها را: با شکافتن دریا نجات داد. ولی فوری گفتند : گذشته برای ماه بهتر بود، زیرا ما رفاه داشتیم و امنیت داشتیم! و در مدت کوتاهی به گوساله پرستی روی آوردند. تا شکوه گذشته خود را به نمایش بگذارند. جالب است که گوساله سامری از زینت آلات زنان ساخته شد! زنان آنها را هدیه دادند، سامری همه را ذوب کرد و از ان گوساله ای ساخت، که فضای داخلی ان اکو داشت، و با وزیدن باد صدا در می اورد. و سامری ان را معجزه خود معرفی کرد. اکنون نیز صهیونیزم به همین شکل است: دنبال هیکل سلیمان هستند تا شکوه گذشته را نشان دهند، در حالیکه همه گذشته آنان سرگردانی (یهودی سرگردان) بوده است. برخی از مسلمانها نیز پیرو صهیونیزم هستند: معتقدند موسی به دین خود! ولذا نیازی به پیامبر اسلام نبوده. اینها هرچند در دین اسلام، مجتهد و عالم هستند ولی خمیرمایه فکری آنها، همان اسرائیلیلات است. از نظر اسلام پیامبر زنده است، زیرا در نماز های پنج گانه، ایشان را خطاب می کنیم: السلام علیک ایها النبی! در حالیکه وهابیت، ایشان را مرده دانسته و حتی: در مقابل این فرضیه می گوید: در نماز باید بگوییم السلام علی النبی! مشابه آن گروههای بهاییت، در شیعه است که: می گویند امام زمان آمده! در شیراز ظهور کرد: و اسم او باب یا بها است. البته محمدعلی باب، بعد از ادعای امام زمانی، ادعای خدایی هم کرد! ولی انها نشنیده می گیرند. این نظریه آنان به شکل عجیبی: با نظریه باستان گرایی و استعمار، یعنی هرسه شکل گذشته نگری، تلاقی کرده است. بطوریکه کورش یونانی! (سیروس یا قبرس) شاه ایران معرفی می شود، صهیونیستها او را ستایش می کنند، و شاه سابق ایران هم جشنهای 2500برگزار می کند. مبنای وحدت این ها معلوم نیست! گرچه همه آنها بر ضد شیعه، به وحدت رسیده اند. یعنی از حب علی ع نیست، بلکه از بغض معاویه به یک دیدگاه رسیده اند. اما برعکس انها، اسلام تحلیل آینده نگر دارد! از نظر اسلام سه نوع آینده وجود دارد: آینده فردی که برای زندگی در این دنیا ساخته می شود: که موتور محرکه انسان برای تلاش معاش است. دوم آینده اجتماعی یا دورتر، که انتهای تاریخ را نشانه رفته، و در مسیر حکومت واحد جهانی به رهبری امام قائم عج است. و آینده های بینهایت دور که مرگ را تغییر حالت می داند در فضای بهتر.
Those who wake up late!
Some gentlemen declared their support for Palestine: on the day that Palestine won after eleven days of resistance, and held a permanent celebration in Al-Aqsa Mosque. What do they think? Who are the political analysts in the articles in Jahan-e-Islam newspaper? I said this thirty years ago: There are three categories of political analysts: retrospective, everyday, and futuristic. Those who wake up late are usually retrospective. It is also in two categories: the retrospective that teaches a lesson for the future. And a retrospective who only regrets. This is what we mean most. They live in the past, even if they do not know history or are not masters of history. The past can be: the distant past (antiquity), the middle past (nationalism) and the near past (liberalism). Those who travel far in the past may not be archaeologists, or not everyone wants to be an archaeologist. Instead, they choose this method to fight the present. And often the reason for choosing this method is the incomprehensibility of the documents. Because they can raise it as they wish. For example, those who are proud of pre-Islamic times are usually called ignorant or pro-ignorant. They portray the past as they wish. For example, even though the people of Israel were in a difficult situation and Moses saved them by splitting the sea. But they immediately said: The past was better for the moon, because we had prosperity and security! And in a short time they turned to calf worship. To show their past glory. It is interesting that the Samaritan calf was made of women"s ornaments! The women gave them gifts, the Samaritan melted them all down and made a calf out of it, which had an echo interior, and made a noise when the wind blew. And the Samaritan introduced it as his miracle. Zionism is the same today: they seek the Temple of Solomon to show the glory of the past, while all their past has been wandering (Jewish wandering). Some Muslims are also followers of Zionism: they believe in their religion! Therefore, there was no need for the Prophet of Islam. Although they are mujtahids and scholars in Islam, their intellectual dough is the Israelites. According to Islam, the Prophet is alive, because in the five prayers, we address him: Peace be upon you, O Prophet! While Wahhabism considers them dead and even: In front of this hypothesis, it says: In prayer, we should say Peace be upon the Prophet! It is similar to those Baha"i groups in Shia: They say that the Imam of Time has come! He appeared in Shiraz: and his name is Bab or Baha. Of course, Mohammad Ali Bab, after claiming Imam Zamani, also claimed to be a god! But they do not listen. This theory of theirs intersects strangely with the theory of antiquity and colonialism, that is, all three forms of retrospect. As Cyrus the Greek! (Cyrus or Cyprus) The Shah of Iran is introduced, the Zionists praise him, and the former Shah of Iran celebrates 2,500. The basis of the unity of these is not clear! However, all of them have reached unity against the Shiites. That is, they did not reach a point of view out of love for Ali, but out of hatred for Mu"awiyah. But unlike them, Islam has a forward-looking analysis! According to Islam, there are three types of futures: The future of the person who is made to live in this world: which is the driving force of man to strive for livelihood. The second is the social future or farther away, which marks the end of history, and is on the path to a single world government led by Imam Ghaem. And the infinitely distant future that sees death as a change of state in a better space.
أولئک الذین یستیقظون متأخرین!
أعلن بعض السادة دعمهم لفلسطین: فی الیوم الذی انتصرت فیه فلسطین بعد أحد عشر یومًا من المقاومة ، وأقاموا احتفالًا دائمًا فی المسجد الأقصى. ماذا یعتقدون؟ من هم المحللون السیاسیون فی مقالات جریدة جهان الإسلام؟ لقد قلت هذا قبل ثلاثین عامًا: هناک ثلاث فئات من المحللین السیاسیین: بأثر رجعی ، وکل یوم ، ومستقبلی. أولئک الذین یستیقظون متأخرین عادة ما یکونون بأثر رجعی. إنه أیضًا فی فئتین: العرض الرجعی الذی یعلم درسًا للمستقبل. وأثر رجعی الذی یندم فقط. هذا ما نعنیه أکثر. إنهم یعیشون فی الماضی ، حتى لو کانوا لا یعرفون التاریخ أو لیسوا سادة التاریخ. یمکن أن یکون الماضی: الماضی البعید (العصور القدیمة) ، والماضی الأوسط (القومیة) والماضی القریب (اللیبرالیة). أولئک الذین سافروا بعیدًا فی الماضی قد لا یکونوا علماء آثار ، أو لا یرید الجمیع أن یصبح عالم آثار. بدلاً من ذلک ، اختاروا هذه الطریقة لمحاربة الحاضر. وغالبًا ما یکون سبب اختیار هذه الطریقة هو عدم فهم المستندات. لأنهم یستطیعون رفعها کما یحلو لهم. على سبیل المثال ، عادةً ما یُطلق على أولئک الذین یفتخرون بفترة ما قبل الإسلام جهلاء أو مؤیدین للجهل. یصورون الماضی کما یحلو لهم. على سبیل المثال ، مع أن شعب إسرائیل کانوا فی وضع صعب وأنقذهم موسى بتقسیم البحر. لکنهم قالوا على الفور: الماضی کان خیرًا للقمر ، لأننا کنا نعیش فی الرخاء والأمن! وفی وقت قصیر تحولوا إلى عبادة العجل. لإظهار مجدهم الماضی. واللافت أن العجل السامری مصنوع من الحلی النسائیة! أعطتهم النساء هدایا ، قام السامری بتذویبها جمیعًا وصنع منها عجلًا ، کان له صدى داخلی ، وأحدث ضوضاء عندما هبت الریاح. وقد قدمها السامری على أنها معجزة له. الصهیونیة هی نفسها الیوم: إنهم یسعون إلى معبد سلیمان لإظهار مجد الماضی ، بینما کان کل ماضیهم یتجولون (تائه الیهود). کما أن بعض المسلمین من أتباع الصهیونیة: یؤمنون بدینهم! لذلک لم تکن هناک حاجة لنبی الإسلام. على الرغم من أنهم مجتهدین وعلماء فی الإسلام ، إلا أن عجینتهم الفکریة هی بنو إسرائیل. فی الإسلام النبی حی ، لأننا فی الصلوات الخمس نخاطبه: السلام علیکم أیها النبی! بینما الوهابیة تعتبرهم أمواتًا وحتى: أمام هذه الفرضیة تقول: فی الصلاة نقول السلام على النبی! وهی تشبه تلک الجماعات البهائیة فی الشیعة: یقولون أن إمام الزمان قد حان! ظهر فی شیراز واسمه باب أو بهاء. طبعا محمد علی باب بعد ادعاء الإمام زمانی ادعى أیضا أنه إله! لکنهم لا یستمعون. تتقاطع هذه النظریة الخاصة بهم بشکل غریب مع نظریة العصور القدیمة والاستعمار ، أی الأشکال الثلاثة للتأمل فی الماضی. مثل کورش الیونانی! (کورش أو قبرص) یتم تقدیم شاه إیران ، ویمدحه الصهاینة ، ویحتفل شاه إیران السابق ب 2500. أساس وحدة هؤلاء غیر واضح! ومع ذلک ، فقد توصلوا جمیعًا إلى الوحدة ضد الشیعة. أی أنهم لم یصلوا إلى وجهة نظر من منطلق حب علی ، ولکن بدافع کراهیة معاویة. لکن على عکسهم ، فإن للإسلام تحلیل استشرافی! وفقًا للإسلام ، هناک ثلاثة أنواع من المستقبل: مستقبل الإنسان الذی صنع لیعیش فی هذا العالم: وهو القوة الدافعة للإنسان للسعی من أجل الرزق. والثانی هو المستقبل الاجتماعی أو أبعد ، والذی یمثل نهایة التاریخ ، ویسیر على طریق حکومة عالمیة واحدة بقیادة الإمام القائم. والمستقبل اللامتناهی الذی یرى الموت کتغییر للحالة فی مساحة أفضل.